اقیانوس علم و معرفت؛ در احوالات علامه سیدمحمدحسین طباطبایی
نویسنده: محمدکریم پارسا
ناشر: دانشگاه علامه طباطبایی و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
بر لب اقیانوس علم و معرفت
نگارنده از آغاز طلبگی و نوجوانی به خوشه چینی از دانش و معرفت عالمان راستین علاقه مند بودم و در این راه نیز همواره اشتیاق فراوان به آشنایی با ابعاد گوناگون شخصیت نادر معاصر علامه طباطبایی داشته ام. از این رو، آثار مختلف ایشان و درباره ایشان و تقریرات گوناگون از بیانات ایشان را به مطالعه گرفتهام. همواره در پی این بودم که بهویژه از تقریرات افراد و شاگردانی که به حضور ایشان رسیده بهره جویم. از آثاری که سال گذشته به دستم رسید، کتاب اقیانوس علم و معرفت، در احوالات علامه سیدمحمدحسین طباطبائی .... بود. بنده پارسال در نوشته کوتاهی ویژگیهای این کتاب را نسبت به آثاری که درباره علامه طباطبایی نگاشته شده بود، برشمردم. پس از انتشار کتاب، بارها در فضای مجازی دیدم که برخی انتقادها را به کتاب و گاهی به مؤلف آن روا ساختهاند.
بنده علیرغم سخن برخی منتقدان، نه مؤلف کتاب را معصوم و نه مصون از خطا میداند و نه کتاب اقیانوس معرفت را چون قرآن، میپندارد و فراتر از این، و نه این کتاب را آخرین کتاب درباره علامه طباطبایی میداند و چشم به راه آثاری دیگر درباره علامه طباطبایی است. و خود را در جایگاهی نمیبیند که به سنجش و نقد بررسی کتاب و نویسنده محترم کتاب بپردازد. همین قدر بگویم: چگونه میتوانم از مؤلف گرامی کتاب، به پاس زحماتی که در رساندن میراث معنوی گرانقدر علامه طباطبایی و دیگر بزرگانی که در این کتاب سخنانی از آنان آمده، به ما و نسلهای آینده متحمّل شده سپاسگزار باشم؟ به پارس ارج نهادن به نکات پرباری که از مطالعه کتاب عایدش شده و نیز برای توجه بیشتر دادن به شخصیت علامه طباطبایی که در این کتاب باز تافته است، نکاتی را قلمی می کنم.
برای درسآموزی از زندگانی عالمان راستین باید به مطالعه و بازخوانی آثار آنان و آثار شاگردان و کسانی که از آنان آموخته اند پرداخت. چه بسیار از عالمان بزرگ شیعه که زوایای گوناگون علمی و معنویشان برای ما بهتمامی روشن و به جامعه شناسانده نشده است. باید گفت علامه طباطبایی یکی از این بزرگان است. با اینکه نقش پیدا و پنهان علامه طباطبایی به گفته آیتالله حسن زاده آملی به عنوان « بنیانگذار نشر معارف الهی در حوزه علمیه امامی» در جامعه دیدنی است، آن چنانکه باید اندیشههای علمی و معنوی و اجتماعی، ایشان بر خواص، چه برسد به همگان آشکار نشده است. نویسنده گرامی کتاب اقیانوس علم و معرفت خواستهاند تا حدی وجوه گوناگون شخصیت علمی و معنوی علامه را باز گویند و پس از سالها از رحلت ایشان، پرتوی از آن را به روی دیدگان و دل و جانمان بتابانند.
یکی از مهمترین وجوه امتیاز علامه طباطبایی تربیت نفوس بود که از سالهای نخستین ورود به حوزه علمیه قم آغاز شد. دریغا باید گفت تاکنون علی رغم برخی نقل قولها، در این باره همچنان برخی ناگفتهها مانده است. بنده بدون تعصب درباره شخص خاصی، آثار مرتبطی با این وجه از شخصیت ایشان، از نامه های سلوکی ایشان تا تقریرات گوناگون، از مهر تابان و لب اللباب تا ثمرات حیات را به مطالعه گرفته است و از این رهگذر، تا حد بضاعت ناچیزش از اقیانوس علم و معرفت علامه طباطبایی جرعه نوشیده است. نویسنده محترم کتاب که از سال 1354-1360 از شاگردان سلوکی ایشان بوده، علاوه بر گرفتن دستورالعمل، برخی از بیانات سلوکی علامه طباطبایی را نگاشته و در آخر کتاب بخشهایی از آنها را آورده است. کتاب سرشار از نقل قولهای خواندنی پربار از عالمان بزرگ و درباره آنان است؛ اما می توان بخشهای پایانی آن را از بخشهای مهمش برشمرد که مؤلف از علامه طباطبایی نقل می کند ( ص 239-273) با توجه به اینکه این تقریرات، مربوط به دهه آخر حیات این جهانی علامه طباطبایی است، می توان گفت که بخشی از این تقریرات، آخرین انظار سلوکی علامه را در برگرفته است.
از لابه لای کتاب، شیفتگی نویسنده به شخصیت آسمانی علامه طباطبایی پیدا است. ایشان چنان دیدارهای خود با علامه طباطبایی را به تصویر می کشد، گویا که خواننده کتاب را به محضر نورانی علامه می برد. دقت مؤلف در ضبط کلمات بزرگانی که به حضورشان رسیده، از جمله علامه طباطبایی و حضرت آیت الله بهجت پیدا و ستودنی است. این امر باعث شده ایشان تقریر سخنان خود از بزرگان را تا حد توان بی کم وکاست آورده است. باید گفت بنده نگارنده، این ویژگی ضبط عین کلمات علامه طباطبایی را تاکنون در تقریرات گوناگونی که از علامه طباطبایی خوانده، ندیده است.
برای شناخت جامع شخصیت عالمان راستین و شناساندن آنان به افرادی که با آنان حشر و نشر نداشتند و نیز نسلهای آینده، باید همه وجوه شخصیتی ایشان را شناساند. چه بسا برخی اقتضائات روزگاران باعث شده که وجوه گوناگون عالمان بزرگ شناسانده نشده است. نگارنده با توجه به اینکه سالها به حضور شاگردان پیشکوت علامه طباطبایی رسیده است، بر این مطلب اذعان دارد که با توجه به آنکه از این بزرگوران شنیده، برخی از وجوه اجتماعی علامه طباطبایی آن چنان که باید و شاید آشکار نشده است. مؤلف محترم اقیانوس علم و معرفت گرچه به اذعانشان برای استفاده همگان برخی را ناگفته گذاشته و برخی را در لفافه بیان کرده، در این اثر اندکی به بیان دیدگاههای اجتماعی علامه طباطبایی پرداخته است. به نظر می آید جوانان و نسلهای آینده باید بیش از پیش با این وجه از شخصیت علامه طباطبایی آشنا شوند، گرچه مطابق سلیقه همه نباشد.
به خاطر دارم بارها که حکیم متأله آیت الله انصاری شیرازی با ذکر نام برخی از شاگردان علامه طباطبایی از ایشان تجلیل می کرد، بارها می فرمود: «هیچکدام علامه طباطبایی نمیشوند.» مؤلف گرامی هم به این مطلب تصریح کرده است. آیا میتوان گفت که این نادیده گرفتن جایگاه علمی برخی از شاگردان بزرگوار ایشان است.
از آفات سیر و سلوک افتادن به ورطه خطرخیز مرید و مرادبازی است. نگارنده به یاد دارد، هنگامی که سالها پیش از آیتالله انصاری شنید که شیوه علامه طباطبایی «مرید و مرادی» نبود. مؤلف محترم بر این نکته انگشت تأکید نهاده و جوانان جویای دانش و معرفت را رهنمون شده و به حق از آفات این راه سخن گفته و برحذر داشته است. نگارنده چه بسیار جوانانی را میشناسد که با در افتادن در چنین بهترین دروان زندگی،جوانیشان را به باد داده اند و توشه ایشان اتلاف عمر نبود و حسرت بوده است. «قطعا روح علامه طباطبایی از آن بیزار است.»
از نکات مهمی که نویسنده محترم، از علامه طباطبایی با عبارات گوناگون نقل کردهاند، اهمیت مراقبه است. افزون بر این، ایشان خطای برخی را در بیان مقصود اصلی علامه درباره مراقبه یاد آورشدهاند. به یاد دارم هنگامی که همچون دیگر جوانان مشتاق معرفت، در پی دسترسی به استاد اخلاق بودم، از آیت الله بهجت پرسیدم که شما فرموده اید: «استاد شما علم شما است. آیا بدون استاد هم به کمال می توان رسید. ایشان فرمودند: اگر انسان بنا بگذارد که واضحات را زیرپا نگذارد و در تمام احوال خدا را حاضر و ناظر بداند، در و دیوار عالم معلم عالم خواهند شد. اهل معرفت بارها در آثارشان به التزام به این امر مهم در سلوک الی الله تأکید کرده اند. مرحوم شیخ محمد بهاری در کتاب پربار تذکرة المتقین در این باره می گوید:
الثالث: المراقبة یعنی غافل از حضور حضرت حق جلّ شأنه نباشد و هذا هو السنام الأعظم و الرافع الی مقام المقربین و مَن کان طالبا للمحبّة و المعرفة فلیمسّک بهذا الحبل المتین، و الی هذا یشیر قوله -صلی الله علیه و آله و سلم-: أُعبد الله کانّک تراه فإن لم تکن تراه فإنّه یراک.
پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است و در این خبر شریف نکتهای هست و آن این است که: ملخص فقره گویا اشاره به این باشد که در مقام عبادت لازم نیست که انسان تصور خدای خود بکند، یا بداند که او چیست، تا محتاج به واسطه شود از مخلوقات، چنانکه بعضی از جهال صوفیه می گویند؛ بلکه همین قدر بداند که او جل شأنه حاضر است و ناظر همیشه. بس است از برای توجه به او، و إن لم یعلم انّه ما هو و کیف هو فتأمل، فإنّه دقیق نافع.(تذکرةالمتقین، شیخ محمد بهاری، تصحیح، تحقیق، ترجمه: علی افراسیابی، انتشارات نهاوندی، ص 54-55.)
نکته مهمی که برخی از منتقدان بدان توجه نداشتهاند، نکات پایانی مؤلف با عنوان اعتذار بوده است. و از این بخش بی ادعایی ایشان در درک حقیقت شخصیت علامه پیدا است و از این جا اشکال سخن برخی روشن می شود که گفتهاند نویسنده اقیانوس علم و معرفت چنان سخن میگوید، گویا علامه طباطبایی تمام اسرار را به ایشان بیان کرده،
خواندن و بازخواندن این اثر ارجمند را برای خود مغتنم می شمارم و به همه علاقهمندان به آشنایی با زوایایی زندگی علمی و معنوی علامه طباطبایی پیشنهاد می کنم.
دریغم آید این نکته را ناگفته بگذارم: با توجه به آشنایی نگارنده با شیوههای نگارشی کتابهای تألیفی در فضای سنتی حوزه، باید گفت: طرز نگارش مؤلف در بیان مطالب بلند معرفتی به زبانی آسانفهم ستودنی است. امید است بهزودی شاهد کتاب طریقه مقربین -که تقریر کامل سخنان علامه طباطباطبایی و شرح آنها است- و نیز تقریرات کامل مؤلف از سخنان آیت الله بهجت و دیگر بزرگان باشیم. سلامت و عزت دمافزون ایشان را در جهت خدمتگزاری به آستان ثقلین از خدای تعالی خواستارم؛ چنین باد بمنّه و کرمه!
در پایان باید بگویم که مطالعه دقیق و بازخوانی کتاب از گفتن ویژگیهای دیگر این کتاب، بینیاز میکند. اما این بنده ناتوان در جهت نمایاندن درّهای گرانبها و کیمیای معرفتی که از لابهلای این کتاب میتوان جست، ایستاده «بر لب اقیانوس علم و معرفت» برخی از عبارات نقل شده از علامه طباطبایی در بخش پایانی کتاب را (240-273) بر میگزیند؛ گرچه شاید بهناچار در این گزینش، برخی سخنان گرانمایه از قلم بیفتد و خواننده محترم برای بیبهره نماندن از همه مطالب به کتاب رجوع فرماید.
گزینه هایی از اقیانوس علم و معرفت
معنای مراقبه و مراحل آن
علامه طباطبایی: شروع کند به مراقبه تا آن جایی که بتواند رضای حق تبارک و تعالی را در همه اعمال و افعال مراعات کرده باشد
و وقتی این مرحله را تمام کرد، شروع به قسم دوم مراقبه بکند و آن اینکه: خود را در مقابل حق .
و داوِم پیش برود تا حدّی که بتواند به قسم بالاترِ مراقبه، به مرحله بالاترِ مراقبه برسد و آن سه قسم از مراقبه است.
فوائد ذکر، فوائد مراقبه است. امروز اینجا شروع کنید تا به مرحله دوم برسید و پیش بروید تا به مرحل? سوم برسید. و در اثناء این سیر، به اذکار و اوراد دست بزنید.
سؤال: مراقبه را شرح فرمایید. ( در تقریرات گوناگون علامه طباطبایی مراحل مراقبه سه یا چهار بار یاد شده است)
علامه طباطبایی:«مراقبه» عبارت است از اینکه انسان به حسب باطن خودش، از راه باطن، توجه تامّ بکند نسبت به ساحت حقّ تبارکوتعالی، به حیثی که به هیچ وجه ازش روی گردان نشود و توجه به چیز دیگر نکند؛ این است مراقبه دیگر. و آنی که برای شما لازم است، مراقبه است؛ و الّا همه چیز هیچ است. توجه را منحصر بکند، توجه با طن را که به نام «مراقبه» مینامیم، این را منحصر بکند به خدا و به هیچ وجه رویگردان نشود و به هیچ چیز توجّه نکند، الّا به ساحت مقدّس حقّ. ( ص 243)
سؤال: نصیحتی بفرمایید.
علامه طباطبایی: « به شما عرض کنم حیف است این حرفها را عوض کنیم به حرفهای دیگر. مراقبه را نگذراید خلل پیدا کند. به اندازه سر مویی اختلال کند تأثیر میکند در سیر و سلوک وعقب ماندنِ انسان. و این مراقبه کمال دستگیرِ انسان است که انسان را به مقصد نزدیک و وارد میکند.»
[مؤلف]: در مشهد مقدّس روزی در خدمتشان بودم، اشعار بابا طاهر را خواندند: «به دریا بنگرم دریا ته بینم...»، سپس این فرمایشات را فرمودند:«کسی جز وجه الله چیزی نبیند، هر جا ببیند جز الله نمیبیند. به هرجا متوجّه بشوید، نور خدا آنجاست.»(ص 266)
سلوک با امام و با توجه به امام
سؤال: آیا طیّ راه سیر و سلوک بدون امام میسّر است؟
علامه طباطبایی:« طیّ راه سلوک بدون امام نمیشود. امام همان والی عالم است، ولایت کلّیّه دارد و هم? موجوداتِ عالم به حسب اراده امام به وجود او میآیند. و بنابراین، نمیشود سالکی در سلوکِ خود، از امام استغناء داشته باشد.. .
سؤال: وظیفه سالک نسبت به امام چطور است؟
علامه طباطبایی: باید توجه به امام بکند.
سؤال: بدون توجّه به امام سلوک نمیشود؟
علامه طباطبایی: نه دیگر.
سؤال: آیا توجه به امام، عین توجّه است به خداوند متعال؟
علامه طباطبایی: عین توجّه به خدا از حیث مفهوم نمیتوان گفت. مفهوماَ غیر هماند. از حیث مصداق، توجّه إلی الامام توجّه إلی الله است.
دستور کلی: یاد خدا
سؤال: آقا یک دستور کلی بفرمایید.
علامه طباطبایی: دستورالعمل کلّی (( فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ )) است؛ یاد خدا در خاموشی و تکلّم و تنهایی و معاشرت
سؤال: همهاش همین است؟
علامه طباطبایی: هرچه باشد در همین است؛ («وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا).
سؤال: انسان چه وقت به مقصد میرسد؟
علامه طباطبایی: یکی چوب کبریتش زود روشن میشود، یکی دیر.
نماز
سؤال: نماز چیست؟
علامه طباطبایی: توجّه إلی الله است دیگر نماز درواقع یک جلد کتاب میخواهد[ بیان و خصوصیات نماز]... .( همان، ص 264)
علامه طباطبایی: مراقبه توجّه است به سوی قرآن. با ملازمت قرآن تمام میشود.. توجّه به قرآن توجّه به خدا و توجّه به خدا مسأله مراقبه است؛ به جهتی که قرآن کلام خداست؛ و توجه به کلام خدا توجه به خدای متکلّم است. بزرگترین کتاب طریقت قرآن است. کتاب طریقت، طریقی که به توسّط او به خدا میشود رسید، همان قرآن است؛ هرچه فرض کنیم، فرع آن است. ( همان، 267)
مکرّر اندر مکرّر استاد علامه- رضوان الله سبحانه و تعالی- را در خیابان و یا صحن و غیر این جاها ملاقات میکردم، از خدمتشان استمداد و کمک میخواستم، میفرمودند: « کلید اشیاء در مراقبه است.» منظورشان از این کلمه این بود که کلید کمالات و بالاترین کمال- که لقاء خداوند متعال است- در مراقبه و یاد خداوند متعال است.
و همچنین میفرمودند: دقت کنید در مراقبه.»
این دو جمله را فراوان از این بزرگوار شنیدم. ( همان، ص 270)
خدای تعالی می فرماید: ؛ نهایت کمال، این است که خدای متعال از انسان یاد کند و عنایت خود در حق انسان بذل بفرماید. و طبق این آیه، خدای متعال وعده می دهد که اگر چنانچه انسان از خدا یاد کند، خدای متعال نیز این کمال را در حقش بذل بفرماید. و هم می فرماید: . و این آیه هم در معنی، مؤید همین آیه قبل است و وعده خدایی است که تخلف ندارد. پس برای طالب کمال آنچه لازم است این است که به یاد خدا باشد که هر کمال و سعادت، زیر سر همین یک کلمه است. این تقریبا دستور العمل شما باشد. و به هر جا بروید و از هر که از اهل الله بپرسید، این راه را نشانمان خواهند داد. اول تا حدّی، در اول وهله تا حدّی، برایش صعب و سخت خواهد بود این مسأله؛ ولی تدریجا خدای متعال در رحمت به روی او باز می کند و عنایت خود را شامل حالش قرار می دهد. هر بخواهید زیر سر این کلمه است».
توجه به نفس
در همین جلسه درخواست هایی کردم دو مرتبه. در هر دو بار اشاره فرمودند به آنچه نوشتم؛ یعنی از یاد خداوند متعال باید به دست بیاوری.
بعد فرمودند: « حالت توجه انسانی، دستگیر آدم است آن».
معرفت نفس
علامه طباطبایی: ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ ? لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ)) ((إِذَا اهْتَدَیْتُمْ)) میفهماند((عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ)) راه است خودتان را بشناسید در راهی قرار گرفتید که به کمال می رساند. این دستور را عمل کردید اهتدا شُدید. راه را نشان دادیم، آن ها که از راه بیرون رفتند به شما ضرر نمیرسانند.
علامه طباطبایی: معرفت نفس خودش را، با واقعیتی که دارد، معرفت خدا است. نفس واقعیتی است محتاج؛ به او نگاه کردید، خدا را نگاه کردید. چون این [نفس] به جهت فقرش لایق نیست به او توجه بشود، پس لایتوجّه إلّا إلی الله. ( 271-272)